امروز روز خداحافظی بود.
با خیلیها، واقعاً نمیدونم کی میتونم دوباره ببینمشون.
روز عجیبی بود. صبح اول رفتیم باغ رضوان. دیگه لازم نبود با مادرجون خداحافظی کنم. اگه الان مادرجون زنده بودن، خداحافظی کردن باهاشون کار آسونی نبود.
یه جوری احساس معلق بودن میکنم. سعی میکنم که به اصل ماجرا خیلی فکر نکنم. به اینکه احتمالاً به این زودیا خیلیها رو نمیبینم فکر نکنم. البته سعی نمیکنم، خودش خود به خود میشه. مثلاً دو سه هفته پیش برام جداییها خیلی سختتر و پررنگ تر بود تا الان. میگم دیگه! الان خیلی حالیم نیست که داره چی میشه.
بعد از رستوران رفتیم تولد افشان. شب خوبی بود.
آخر شب رفتم دم دانشگاه دنبال امیر. تا نزدیکای ساعت دو بیرون بودیم. البته هنوز با امیر خداحافظی نکردم. فردا هم قراره همو ببینیم ایشالا. برا مسابقات والیبال دانشجویی از شیراز اومده. چند شبی رو اینجاست، ظاهراً من زودتر از اون باید از اصفهان برم.
دیشب هم با معین جعفری، همکلاسی دیرایام، خداحافظی کردم...
آره دیگه، خلاصه این روزا حسابی بازار خداحافظی داغه، حداقل برای من!
خوب بذار ببینم این چندمین باره که دارم تو وبلاگم اولین پست میذارم.
یک
دو
سه
چهار
آها، این پنجمین باره.
دفعهی اول یه وبلاگ ساختم که سریع پسووردش یادم رفت. دفعهی دوم تو دوره طلا بودیم. یه چند نفری میخوندن وبلاگمو مثه ممد و سیاوش و... ولی بعد همشون آدرس رو فراموش کردن. من هم با خیال راحت و اینکه هیچ کی نمیخونه هر چی دلم میخواست توش مینوشتم. تا اینکه فهمیدم چند تا مشتری سمج داره که ظاهراً غریبه هستن. خلاصه اونجا رو تخته کردم.
دفعهی سوم مال وقتی بود که تو خونهی سعادت آباد، سال دوم دانشگاه، تنها زندگی میکردم. البته تخته شدن وبلاگ قبلی هم مربوط به همون دوران میشه.
اینجا یه وبلاگ دیگه شروع کردم که اوایلش با تنهایی شدید شروع میشد. هنوز نوشتههای اون موقع رو که میخونم کلی لذت میبرم. اواخر اون وبلاگ به عشق و عاشقی کشیده شد و الان چند ماهی هست که دیگه بهش سر نزدم.
دفعهی چهارم یه وبلاگ سیاه بود که همین چند ماه پیش درست کردم و بعد هم پاکش کردم. تو این یکی هم دوباره قصدم خصوصی نوشتن بود که به سرنوشت دیگری مبتلا شد.
تو این وبلاگ آخری، یعنی پنجمین بار، که الان دارم اولین پستش رو مینویسم قصد ندارم که مبهم، خصوصی یا محرمانه بنویسم. حالا ببینیم سرنوشت این یکی به کجا میرسه!
پ.ن. البته لازم به ذکره که وقتی داشتم برای وبلاگ دوم پسوورد انتخاب میکردم، همون پسووردی که رو وبلاگ اولی گذاشتهبودم (و تا اون لحظه یادم نمیاومد) رو دوباره انتخاب کردم!