از شهر آشنایی
نانی و حرفه‌ای و نشستن به گوشه‌ای...
Monday, August 27, 2007
هوکر

معلمی که ترم دیگه باش برنامه‌ریزی خطی (Linear Programming) دارم یه یهودیه که از هولوکاست جون سالم به در برده! زندانی سیاسی بوده و فرار می‌کنه. بعد از تجربه کردن شغل‌های مختلف (که خیلیش سیاسی بوده) تو یکی از شغلاش به یه مسئله‌ی بهینه‌سازی بر می‌خوره. ظاهراً می‌خواستن تو یه جنگلی یه سری جاده بکشن که یه سری خصوصیت داشته‌باشه. کم‌کم می‌فهمه که این مسئله به ریاضیات گسسته و برنامه‌ریزی خطی و ... ربط داره. خلاصه اینکه در سن چهل سالگی، به ریاضیات و مسائل بهینه‌سازی علاقه‌مند می‌شه. ظاهراً همون موقع دکترای فلسفه هم داشته (منم نمی‌دونم با جاده و جنگل چی کار داشته). سر انجام کار اینه که در سن شصت سالگی می‌شه استاد دانشکده‌ی ما! الان یه کتاب هم در مورد بیوگرافیش نوشته. اینایی هم که اینجا گفتم به نقل از یکی دیگه از استاداست. هر چیش دروغ بود پای خودش (به من چه!)

راستی من اولین ایرانی این دانشکده‌مون هستم!

البته هیچ لزومی نداره که دو تا پاراگراف بالا ربطی به هم داشته باشن!