این چند وقتی که آمریکا بودم یه فرقهای بنیادی با بقیهی کشورایی که تا حالا دیدم حس کردم که گفتم شاید خوب باشه بگم.
جامعهی اینجا به شدت طبقاتیه. یعنی اینکه از آدم خیلی پولدار گرفته هست، تا آدم خیلی فقیر. من تقریباً هر روز چند تا گدا میبینم. تو فیلادلفیا یه آقای مسنی یه مقوا دستش گرفته بود و پشت چراغ قرمز گدایی میکرد. رو مقوا نوشته بود که :"من از جنگ برگشته هستم. الکل مصرف نمیکنم. معتاد نیستم."
اینجا یه قانونی وجود داره که حقوق سالانهی یه کارگر نباید از یه حدی کمتر باشه. ظاهراً این مسئله باعث ایجاد بیکاری شدیدی شده. مثلاً شنیدم که خیلی وقتها وقتی به مثلاً پشتیبانی یه شرکتی زنگ میزنیم، تلفن ما مرجوع میشه به هند و یه نفر تو هند جوابمونو میده. این به خاطر اینه که نیروی انسانی اونجا خیلی ارزونتره! از طرف دیگه هر چی اینجا سر و کارت با نیروی انسانی بیفته، باید پول خیلی زیادی رو پرداخت کنی.
کشورشون به شدت برای آدمهای ماشیندار طراحی شده. یعنی اگه ماشین نداشته باشی خیلی کارا سخت میشه. علتش هم اینه که باید از خدمت یه نفر دیگه برای رفتن به این ور و اون ور استفاده کنی. از طرف دیگه اینجا تقریباً همه ماشین دارن و این براشون مشکل حساب نمیشه. خریدن ماشین اصلاً کار سختی نیست، ولی خرج ماهانهش خیلی زیاده. مثلاً باید صد دلار در ماه یا بیشتر فقط پول ارزونترین نوع بیمه (که تقریباً هیچ خدمت خاصی نمیده) بدی! پول پارکینگ هم در ارزونترین نوعش فکر کنم ماهی سی-چهل دلار کمتر گیر نیاد.
اینجا از همهی ملیتها هستند. در حقیقت اینجا از مهاجرها تشکیل شده و خیلی نمیشه خصوصیات ظاهری برای یه آمریکایی توصیف کرد. این به نظر من یه امتیاز خیلی بزرگ برای اینجا نسبت به یه کشوری مثل آلمانه. اینجا از روی قیافهی تو و حتی طرز صحبت کردن تو نمیتونن بفهمن که آمریکایی نیستی.
اینجا انگلیسی به سادهترین فرم خودش در اومده. به خاطر اینکه تحت تأثیر استفادهی مردمی قرار گرفته که هیچ کدومشون زبون اصلیشون انگلیسی نبوده. با این حال، فهمیدن حرفهای مردمی که لهجهی جنوب آمریکا رو دارن خیلی سخته!
مردم اینجا به شدت در مورد لباس پوشیدن بیخیال هستن. یعنی من اینجا تا حالا با لباسی بیرون رفتهم که اگه خونه بودم و مثلاً خالهم میخواست بیاد خونمون لباسمو عوض میکردم. مردم اصولاً خیلی راحت میگیرن در این مورد.
آمریکاییها خیلی چاقن. علتش هم اینه که غذاهای آشغالشون فوقالعاده خوشمزهس. مثلاً چیپسی که اینجا هست به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نیست. من که تو ایران به ندرت چیپس میخوردم (چون بدمزه بود) کارم به جایی رسید که اینجا با زور چیپس رو ممنوع کردم برا خودم. البته فقط چیپس نیست قضیه، انواع و اقسام غذاهای آماده در خوشمزهترین حالت ممکن اینجا به فروش میرسه. از طرف دیگه تبلیغات روزنامهها و تلویزیون و ... همهش حول لاغری به سادهترین نحو ممکن (مثلاً قرص یا عمل جراحی و ...) میچرخه. خلاصهی ماجرا اینکه آمریکاییها میخوان بدون سختی کشیدن هم هر چی دوس دارن بخورن هم لاغر باشن!
سطح رفاه در اینجا نسبت به کشوری مثل کانادا خیلی پایینتره. مثلاً شهراشون امن نیست. اگه لیست ده تا بهترین شهر دنیا برای زندگی رو نگاه کنید، هیچ شهری از آمریکا نمیبینید در حالی که چند تا شهر از سوییس یا کانادا وجود داره. اینطوری که من با این و اون صحبت کردم علت اینکه خیلیها حاضر نیستن آمریکا رو ول کنن، درآمد خیلی بالای اینجاست. یعنی اینکه کسایی که برا خودشون کار میکنن و وضعشون خوبه، هرگز نمیتونن تو کانادا همچین کار و کاسبیای داشته باشن. به قول خیلیها، پول اینجاست! فکر میکنم تو هر کشور دیگهای این محال مطلق باشه که یه نفر بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، به خاطر اینکه مهندس خوبیه و ایدههای نو داره، طی دو سال درآمد ماهانهش به میلیونها دلار برسه. در حالی که از این مثالها تو آمریکا کم نیست.
اینو در مورد بقیهی کشورها نمیدونم، ولی در اینجا تعارف هیچ معنایی نداره! شسته رفتهش و به قول خودشون، در آمریکا رک بودن ارزشه! و ارزش رک بودن بیشتر از مودب بودنه. این موضوع هم به نظر من خیلی بیربط به مهاجر بودن مردم اینجا نیست. اینجا هیچ رسم و سنتی وجود نداره! همین باعث میشه که خیلی احساس راحتی کنی و همیشه نگران این نباشی که الان داری خلاف عرف جامعه کار میکنی یا یه کار خیلی بدی انجام میدی یا طرز رفتارت با بقیه فرق میکنه.
این بود کشفیات من در مورد این کشور، تا کنون! تغییری یافت حتماً میگم!