جمعهای که گذشت پیکنیک سالانهی دانشکده بود. این پیکنیک هر سال برای دانشجویان دکتری و استادان برگزار میشه و هدفش آشنا کردن دانشجوهای تازه وارده. هر کس میتونست شخصی رو به عنوان مهمان همراه خودش بیاره (چون اینجا آدما یا زن(شوهر) دارن یا دوست دختر(پسر) هر جا دعوتت میکنن میگن میتونی یه نفر همراه هم بیاری). من هم با هرمز رفتم.
محل پیکنیک یه پارک خیلی بزرگی (به اسم شنلی) بود که دقیقاً پشت دانشکده قرار داره. از نظر مساحت فکر کنم چیزی حدود ده برابر پارک ملت تهران باشه. اونجا تو یه آلاچیق بزرگ میز و میوه و نوشیدنی و ... گذاشته بودن. شام ساعت پنج سرو میشد. فوتبال ساعت چهار بود.
در این پیکنیک سالانه همیشه یه مسابقه فوتبال (نه از نوع آمریکاییش) بین دانشجوها و استادا برگزار میشه. فوتبال ساعت چهار شروع میشد. اولین بار بود که رو چمنی از جنس پلاستیک فوتبال بازی میکردم. خاکش هم از جنس پلاستیک بود!
غذاش خیلی خوب بود. و نکتهی جالب دیگه اینه که من اینجا تا حالا چند بار دیدم که وقتی همه غذا بر میدارن و دیگه کسی سر میز نمیره، یه بسته پلاستیک مخصوص (درش مثل زیپ باز و بسته میشه) سر میز میذارن که هر کی میخواد با خودش ببره. همین الان دارم یکی از نوشابههایی که از اونجا آوردم رو میخورم!
بعد از پیکنیک (حدود ساعت هفت) با آندره پیاده به سمت خونه راه افتادیم. دانشگاه سر راهمون قرار داشت. گفتیم یه سر هم به قسمت ورزشی بزنیم که چشممون به یه بازی جالب افتاد. اسمش بود ShuffleBoard . یه ساعتی بازی کردیم. کنارمون چند تا میز بیلیارد بود. گفتم خوبه از فرصت استفاده کنم و به آندره بگم که یادم بده. یاد گرفتن همان و بعدش چهار ساعت بازی کردن همان! بعد از بیلیارد، یه ساعتی پینگ پنگ بازی کردیم و نهایتاً ساعت دوازده و نیم شب من به زور آندره رو از اون سالن بیرون بردم!
قرار شد که هر وقت تمرینای برنامهریزی خطی (یه عاااالمه تمرین) رو تموم کردیم دوباره بیایم و بازی کنیم!
ولی عجب بازیایه بیلیارد! من کلی افسوس خوردم که چرا زودتر کشفش نکردم. البته تو ایران خیلی گرونه...
(یه سری عکس از پیک نیک تو آلبوم گوگل گذاشتم.)