آخر هفتهی خوبی بود. البته یه روز اضافه شدهبود بهش به خاطر اینکه دوشنبه روز کارگر بود. اینا سیستمشون خیلی جالبه، از ترس اینکه یه وقت ممکنه تعطیلیشون رو هم بیفته همه تعطیلیاشون اینجوریه: روزکارگر اولین دوشنبهی سپتامبره! اینطوری مطمئنان که میتونن یه حال و حول اساسی این آخر هفته بکنن!
شنبه و یکشنبه رو که کاملاً مشغول نوشتن تمرینای برنامه ریزی خطی بودم. یکشنبه عصر که تموم شد با آندره رفتیم بیلیارد دوباره که خیلی خوش گذشت. جای شما خالی. اولش دو سه ساعت دو نفری بازی کردیم که سه چهار دست اون برد و دو سه دست من. بعد یه چینی و یه سوئیسی اومدن گفتن که میخوان باهامون بازی کنن. خلاصه یه تیم من و آندره شدیم، یه تیم اونا. خیلی بازیشون خوب بود ولی من و آندره به حول و قوهی الهی تونسیتم سه دست متوالی شکستشون بدیم و پرچم پر عظمت جمهوری اسلامی را در کشور ایالات متحدهی آمریکا به احتزاز در بیاریم.
بعدش هم یه ساعتی تنیس بازی کردیم تا اینکه چراغای زمین تنیس خاموش شد و این خاموشی معادل بود با کلمهی: هرررری!
صبح باید میشستم سر تمرینای ریاضی گسسته و شب هم تمرینای گراف رو مینوشتم (احتیاجی به حل کردن ندارن!). ولی تا لنگهی ظهر خوابیدم (هنوز عذاب وجدان دارم) بعدش هم خیلی سر صبر با این و اون اینترنتی گپ زدم. بعد شده بود نوبت خورش بادمجون. آخه از وقتی اینجا اومدم نخوردهم. چن ساعتی هم وقتم اونجوری از بین رفت تا حالا!
مسئلههای ریاضی گسسته هم بر عکس گراف اصلاً بدیهی که نیستن هیچ، حتی تک و توکی واقعاً سخت هم توشون هست. الان که اینجا نشستم خورش بادمجون را خوردم، مقداری هم در فریزر ذخیره کردهم و باید کم کم برم سر تمرینای ریاضی گسسته یا گراف!
خلاصه اینکه خورش بادمجونش واقعاً خوشمزه بود (و هنوزم هست!). جاتون خالی. بادمجونش هم شیرین شیرین. برنج هم این بار بهتر از دفعهی قبل شده بود (چون در حین پخت یکی دو دفعه هم زدم) و در نهایت ملالی نیست جز دوری شما!
kheyli hal mide agar ta akharesh hamintoori edame bedi!
va albateh ta akharesh ham
bet hamintoori khosh begzare!