برگشتهام ایران. دوستان و آشنایان را دیدهام. ولی اکنون هنگام بازگشت به آمریکاست، نوبت برگشتن و ادامه دادن درس و دانشگاه. فردا بلیط دارم که برگردم. همه چیز آماده و مرتب است. مشغول بستن چمدانها هستم. ناگهان یادم میآید که ...! فراموش کردهام که باید ویزا بگیرم! بله! پاسپورتم را نگاه میکنم. حتی فراموش کردهام که وقت سفارت برای ویزا بگیرم. فقط بلیط هواپیما! دلهره، نگرانی، ناراحتی و اعصاب خورد. حالا چی کار کنم؟ کی باید برم دنبال ویزا؟ بلیط فردا چی میشه؟! تا کی باید بمونم؟ به دانشگاه چی بگم؟ در این نگرانیها غوطه میخورم تا از خواب بیدار شوم. میبینم که در تختم هستم. نفس راحتی میکشم. بدنم ولی به شدت خسته است.
این رویا، یا رویاهای بسیار شبیه این (مثلاً یادم رفته وقت سفارت بگیرم، یا هر اشتباه مسخرهی دیگر...!) رویایی است که در این چند ماه برایم بسیار تکرار شدهاست. بعضی وقتها در فرودگاه موقع سوار شدن به هواپیما به یاد میآورم که ویزایی هم لازم است، بعضی وقتها یک هفته زودتر. ولی همگی از یک سنخاند.
ماه اول شاید یک شب در میان این خواب را میدیدم. ولی الان بسیار کمتر شده، شاید ماهی یک بار.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید که دقیقاً همین رویا را بسیاری از دوستان من که در شرایط مشابه من هستند (تا جایی که به یاد میآورم، تمامی کسانی که در این مورد با آنها صحبت کردهام) میبینند.