از شهر آشنایی
نانی و حرفه‌ای و نشستن به گوشه‌ای...
Friday, June 13, 2008

این کارگردان اگه تا آخر عمرش هم به ساختن مزخرفات ادامه بده، میانگین کارش از تمامی کارگردان‌های دیگه با اختلاف بالاتره!

این فیلم رو نمی‌شه گفت که ساخته‌ن، باید گفت پیداش کرده‌ن!

هر بار که این فیلم رو می‌بینم بیشتر می‌فهمم که به چی می‌گن فیلم!

ببخشید، باید بگم که اگه به بقیه‌شون می‌گن فیلم، به این نباید بگن فیلم! این یه چیز دیگه‌ست!

من واقعاً نمی‌فهمم قضیه چیه، ولی آخه نه بازیگرا در حدی‌ان که بتونن همچین فیلمی بازی کنن، نه احتمالاً کارگردانه در حدیه که بتونه همچین فیلمی بسازه. حتی موسیقی‌های فیلم هم تو این فیلم یه چیز دیگه‌ان. همه چیز کنار هم قرار گرفته طوری که فکر می‌کنی زنده‌ست! می‌گم که، بش فیلم نمی‌شه گفت، یه چیز دیگه‌ست!

اولین بار که این فیلم رو دیدم پیش‌دانشگاهی بودم، و اصلاً برام چیز خاصی نبود. و خوب از حدود هفت هشت ماه پیش که دوباره شروع به تماشای این فیلم کردم، به طور بی‌رویه‌ای هر روز علاقه‌م نسبت بهش بیشتر می‌شه! (دوستانی که باهاشون گپ فیلمی می‌زنم احتمالاً شاهد این ماجرا هستن)