از شهر آشنایی
نانی و حرفه‌ای و نشستن به گوشه‌ای...
Wednesday, June 18, 2008
مرحله دوم

چند روز پیش نتایج مرحله دوم المپیادها رو اعلام کردن. خوب، این روزها، روزهای خاصیه. برا همه‌ی اونایی که یه جورایی درگیر نتایج المپیاد امسال بودن.

یه عده خوشحال‌ند، همراه با کمی اضطراب، و لحظه‌شماری می‌کنن که دوره‌شون شروع شه.

یه عده دیگه دپرس‌اند و یا دارن سعی می‌کنن با مسئله کنار بیان. بعضاً خودشون رو کنکوری صدا می‌کنن و به دروس مدرسه مخصوصاً دینی و عربی فحش می‌دن. از سیستم آموزشی و ناعادلانه بودن کنکور می‌نالن.

روابطی که بین این دو عده وجود داره خیلی جالبه. دوستایی که در تمام لحظات غم و شادی، دیر وقت درس خوندن، قبل و بعد از امتحانا کنار هم بودن. الان یکیشون قبول شده و اون یکی نه. لحظه‌ای که یکی به دیگری تبریک می‌گه برای هردوشون لحظه‌ی خیلی سختیه. (توصیه می‌کنم به بخش نظرات لینک‌هایی که گذاشتم هم نگاهی بندازید.)

ولی شاید سخت‌ترین شرایط برای کسانی باشه که دنبال اعتراض‌اند. بعضیاشون واقعاً ناراحت‌اند از وضعیت نمره‌دهی و معتقدند که اشتباهی رخ داده و حقشون خورده شده، بعضی دیگه فقط با دیده‌ی سنگ مفت گنجشک مفت، تیری در تاریکی شلیک می‌کنن. این روزها به برکت وجود اینترنت، می‌تونیم حتی شاهد پست‌هایی از این قبیل هم باشیم، که در نوع خودش برای من بسیار تازگی داشت.

با پرسه زدن و دنبال کردن لینک‌های وبلاگ‌ها، تا حد خوبی برگشتم به تابستون شش سال پیش. زمانی که در و دیوار باشگاه برام یه رنگ دیگه بود.

بگذریم، داشتم در مورد مرحله دوم و شرایط سخت اعتراضی‌ها می‌گفتم.

کلاً این روزها داغ‌ترین بحث، بحث کف قبولیه. هر کسی دلش می‌خواد بدونه که کف چند بوده و از طرف دیگه کمیته هم علی‌الظاهر دهنش قرص قرصه. این موضوع خیلی جالبه که دونستن کف علی‌االاصول هیچ تاثیری نمی‌تونه در نتیجه‌ی نهایی داشته باشه، ولی آدم‌ها بی‌نهایت دلشون می‌خواد اون رو بدونن تا حدی که دونستن اون به بزرگترین مشکل زندگیشون تبدیل شده.