از شهر آشنایی
نانی و حرفه‌ای و نشستن به گوشه‌ای...
Tuesday, August 5, 2008
Memory…again & again & again

چهار روز پیش وقتی می‌خواستیم اثاث‌کشی کنیم، یادم اومد که من به سفارت ایران آدرس خونه‌ی قبلیمو دادم و اگه بخوان پاسپورتم رو برام بفرستن به آدرس اشتباه می‌فرستن، برا همین بهشون زنگ زدم (بعد از کلی معطلی پشت خط) و بهشون گفتم که آدرس من عوض شده. خانومی که تلفن رو جواب می داد گفت که تلفنی قبول نیست، و باید یه مدرک معتبری که نشون بده خونه‌م عوض شده (مثل اجاره‌نامه) براشون فاکس کنم. بعد پرسیدم که چقدر دیگه پرونده‌م کار داره، گفت حداقل دو هفته‌ی دیگه.

خلاصه من برنامه‌ریزی کرده بودم که دیشب فاکس کنم (به خاطر اینکه قبلش تعطیلات بود) که دیروز عصر یه ایمیل از فدکس (سرویس پستی) به دستم رسید که یه بسته تو راهه که فردا (که امروز باشه) به دستم می‌رسه!

امروز صبح بعد از دو ساعت چرت و پرت گویی با اوستا و شریک اوستا، بلاخره خودمو به یه دفتر فدکس رسوندم که بگم آدرس من عوض شده و به آدرس جدیده بفرستین. اونا هم گفتن که ما آدرس رو نمی‌تونیم عوض کنیم، بعد از اینکه سه بار به آدرس قبلیت بردن و کسی تحویل نگرفت، باید بری فلان جا با کارت شناسایی بگیریش. (همین‌جا این به ذهنم اومد که خوب اگه یکی دیگه به جای من گرفتش چی، آخه حساب کتاب نداره که، وقتی می‌برن تو یه ساختمون هر کی تو اون ساختمون یه جا رو امضا کنه می‌تونه بگیردش، قبلاً این بلا سر بعضی از دوستان اومده.)

خلاصه منم خودمو رسوندم خونه‌ی قبلی. پشت در ساختمون منتظر نشستم که فدکس بیاد ازش بسته رو بگیرم. بعد از یه ساعتی از رو بیکاری گفتم یه نگاه به ایمیلام بندازم که دیدم یه ایمیل از فدکس اومده که ما بسته رو صبح به آدرس مورد نظر تحویل دادیم و فلانی با فلان نام امضا کرد تحویل گرفت! اینو که دیدم شاکی، با اعصاب خورد نمی‌دونستم چی کار کنم. خلاصه اینکه از دیوار رفتم بالا که از پنجره تو خونه رو نگاه کنم ببینم کی تحویل گرفته پاسپورتمو! دیدم کمی اسباب تو خونه هست، پنجره هم بازه. کمی صدا زدم کسی جواب نداد، من هم از پنجره رفتم تو. کسی خونه نبود، اثاثیه‌ای هم که بود رو اشتباه دیده‌بودم، کابینت‌ها و چیزای تو آشپزخونه بود (که رو خونه هست).

خلاصه داشتم فکر می‌کردم که آخه کی می‌تونه تو این ساختمون پاسپورتمو گرفته باشه و می‌خواستم زنگ بزنم به صاحبخونه اسم تمامی ساکنین رو بگیرم که ببینم دزد پاسپورت تو کدوم واحد می‌شینه و در این افکار بودم که...

یه هو یادم اومد که دو ماه پیش که سفارت بودم، از ترس اینکه پاسپورت دیر برسه و آدرسم عوض شه، آدرس دانشکده رو بهشون داده بودم!!! و اون کسی هم که تحویل گرفته، احتمالاً منشی دانشکده‌ست.

خلاصه شاد و خرم، پرده‌ی حمومی رو که تو خونه قبلی جا گذاشته‌بودم باز کردم و با خیال راحت اومدم بیرون. الان که ایمیلم رو چک کردم دیدم که منشی دانشکده یه ایمیل (حتی قبل از ایمیل فدکس) زده که بیا بسته‌تو بگیر!

(ولی در عوض پرده‌ی حموم زنده شد!)

0 Comments: